هیئت رایه العباس (علیه السلام) محفل رهروان ولایت -اهواز

متوسلین به حضرت محسن ابن علی (علیهم السلام)

هیئت رایه العباس (علیه السلام) محفل رهروان ولایت -اهواز

متوسلین به حضرت محسن ابن علی (علیهم السلام)

هیئت رایه العباس (علیه السلام) محفل رهروان ولایت -اهواز

زندگانى امام حسن عسکرى (ع)

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ

شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن عسکرى (ع)

 

نام: حسن بن علی.

 

کنیه: ابومحمد.

 

القاب: عسکرى، زکى، خالص، صامت، سراج، تقى و خاص (به امام حسن عسکرى(ع)، امام على النقى(ع) و امام محمد تقى(ع)، ابن الرضا نیز گفته مى‏شد.)

 

منصب: معصوم سیزدهم و امام یازدهم شیعیان.

 

تاریخ ولادت: هشتم ربیع الثانى سال 232هجرى.

 

همچنین چهارم و دهم ربیع الثانى نیز نقل شده است. در مورد سال تولد ایشان نیز برخى گفته‏اند که 231 هجرى بوده است.

 

محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

 

نسب پدرى: ابوالحسن، على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب(ع).

 

نام مادر: حُدیث، که او را جدّه مى‏گفتند.

 

برخى نام او را سلیل و برخى دیگر، سوسن نقل کرده‏اند. این بانوى پاکیزه، که در عصر خویش از بهترین زنان عالم بوده و مفتخر به همسرى ذریه پیامبر اکرم(ص) است، در ولایت خویش پادشاه زاده بود. امام هادى(ع) در شأن او فرمود: سلیل، دور از هر آفت، پلیدى و آلودگى است.

 

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، حضرت امام هادى(ع)، در سال 254 تا سال 260هجرى، نزدیک به شش سال.

 

تاریخ و سبب شهادت: هشتم ربیع الاول سال 260 هجرى، در سن 28 (یا 29) سالگى، به وسیله زهرى که معتمد عباسى به آن حضرت خورانید.

 

محل‏دفن: سامرا (درسرزمین عراق‏کنونى)، در جوار مرقد پدرش، امام‏هادى(ع).

 

همسر: نرجس (صیقل).

 

فرزند : ابوالقاسم، محمد بن حسن، صاحب الزمان(ع).

 

امام زمان(ع) تنها فرزند امام حسن عسکرى(ع) هستند. امام عسکرى(ع) تولد و زندگىِ تنها فرزندش را بر بیگانگان پنهان نگه مى‏داشت تا از سوى دشمنان اهل‏بیت(ع) و مزدوران خلیفه‏آسیبى به وى نرسد.

 

اصحاب و یاران:

 

1. احمد بن اسحاق اشعرى.

2. احمد بن محمد بن مطهر.

3. اسماعیل بن على نوبختى.

4. محمد بن صالح همدانى.

5. عثمان بن سعید عمروى.

6. محمد بن عثمان عمروى.

7. حفص بن عمرو عمروى.

8. ابوهاشم، داود بن قاسم جعفرى.

9. احمد بن ابراهیم بن اسماعیل.

10. احمد بن ادریس قمى.

 

در برخى منابع، تعداد اصحاب و یاران امام حسن عسکرى(ع) بیش از صد نفر ذکر شده است.

 

خلفاى معاصر حضرت

 

امام عسکرى - علیه السلام - در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفاى عباسى که هر یک از دیگرى ستمگرتر بودند، معاصر بود، این سه تن عبارتند از:

 

1 - المعتزّ بالله (252 - 255)

 

2 - المهتدى الله(255 - 256)

 

3 - المعتمد بالله(256 - 279)

 

خلفاى عباسى که روز نخست به نام طرفدارى از علویان و به عنوان گرفتن انتقام آنان از بنى امیه قیام کردند، آنچه را که قبلاً به مردم وعده داده بودند، نادیده گرفته و مانند خلفاى بنى امیه و بلکه بدتر از آنان ستمگرى و خود کامگى را آغاز کردند.

 

براى ارائه کارنامه سیاه خلفاى عباسى که با امام عسکرى - علیه السلام - معاصر بودند، ذیلاً به حوادث دوران حکومت‏و چگونگى زمامدارى آنان را به صورت فشرده اشاره مى‏کنیم:

 

 

 

1 - معتزّ

 

وى فرزند متوکل عباسى است که پس از برکنارى مستعین در سال 252 زمام امور را به دست گرفت و راه پیشینیان را تعقیب کرد.

 

پس از قتل متوکل، ترکان بر امور کشور مسلط شدند و به جاى اینکه خلیفه فرمانده آنان باشد، خلیفه را به زیر فرمان خود در آوردند، به گونه‏اى که اگر خلیفه به خواسته‏هاى آنان تن نمى‏داد، نقشه برکنارى یا قتل او را مى‏کشیدند. داستانى که ذیلاً یادآور مى‏شویم گواه این معنا است:

 

روزى «معتز» گروهى از همفکران و محرمان اسرار خود را در مجلسى گرد آورد سپس ستاره‏شناسى را احضار کردند تا مدت خلافت وى را تعیین کند. در این موقع ظریفى که در مجلس بود، گفت: من بیش از ستاره شناس، از مدت خلافت و عمر او آگاهم. آنگاه نظریه خود رإ؛ ّّل چنین بیان کرد: تا روزى که ترکان هوادار خلیفه هستند و دوام حکومت او را بخواهند، او بر مسند خلافت مستقر خواهد بود و روزى که مورد خشم آنان قرار گیرد و علاقه آنان از او قطع شود، آن روز پایان حکومت او خواهد بود!(8)

 

 

 

قتل معتزّ

 

بر اثر نفوذ و تسلط ترکان در دربار خلافت، وضع به گونه‏اى بود که خلیفه یک مقام تشریفاتى بیش نبود ورتق وفتق امور عملاً در دست ترکان قرار داشت.

 

روزى گروهى از ترکان وارد قصر معتز شدند و او را کشان کشان به اتاقى بردند، آنگاه او را با چوب و چماق کتک زده و پیراهنش را سوزاندند و او را در حیاط قصر زیر آفتاب نگه داشتند. آفتاب آن روز به قدرى گرم بود که زمین مانند تنور داغ بود و هیچ کس نمى‏توانست دو پاى خود را بر روز زمین بگذارد و ناچار بود به اصطلاح پا بپا شود. در این موقع ترکان او را از مقام خلافت خلع کردند و گروهى را بر این خلع گوه گرفتند. سپس به منظور قتل خلیفه معزول تصمیم گرفتند او را به یک نفر بسپارند تا در اثر گرسنگى و تشنگى و شکنجه‏هاى فراوان به زندگى او خاتمه دهد. بدین گونه خلیفه را در حالى که نیمه جانى در بدن داشت، در سردابى جا دادند و درب سرداب را با خشت و گچ مسدود کردند و معتز به همان حالت زنده به گور شد!(9)

 

 

 

2- مهتدى

 

«مهتدى»، دومین خلیفه معاصر امام یازدهم، و چهاردهمین خلیفه عباسى بود که پس از قتل برادرش «معتز» در سال 255 ه' بر مسند خلافت تکیه زد.

 

مهتدى نیز بسان برادر، استقلالى در کارها نداشت و پیوسته بازیچه دست ترکان دربار عباسى بود. مهتدى، در قیاس با دیگر خلفاى عباسى، فردى معتدل بود، و از نظر اخلاق و رفتار بى شباهت به «عمر بن عبدالعزیز» در میان خلفاى بنى امیه نبود. او گاهى مى‏گفت: در میان خلفاى اموى حداقل یک فرد پاکدامن (عمر بن عبدالعزیز) وجود داشت، براى ما بسیار شرم آور است که در میان خلفاى عباسى کسى شبیه و مانند او نباشد؛ ازینرو او نیز همچون عمر بن عبدالعزیز تا حدودى به شکایات مردم رسیدگى مى‏کرد و در غذا و لباس و امور اقتصادى میانه روى را رعایت مى‏نمود. او پس از رسیدن به خلافت، دربار را از مظاهر تشریفات و اشرافیگرى پاکسازى و بساط میگسارى را جمع کرد. مورخان در این زمینه داد سخن داده او را به این مناسبت ستوده‏اند (10).

 

البته به نظر مى‏رسد که انگیزه مهتدى در این حرکت، ملاحظات اجتماعى و سیاسى بوده است. او این معنا را درک مى‏کرد که در جامعه اسلامى افرادى به مراتب از او بهتر و آگاهتر و شایسته‏تر وجود دارند و با وجود چنین شخصیتهایى او باید زمام کار مسلمانان را به آنان بسپارد و خود از صحنه سیاست و زمامدارى کنار برود و با این ژستها مى‏خواست پایگاه مردمى پیدا کند، وگرنه شخصى که به قول برخى از مورخان، روزها روزه مى‏گرفت و با نان و سرکه و نمک افطار مى‏کرد (11)، باید آنچنان هوسهاى نفسانى خویش را سرکوب کرده باشد که خلافت را به چیزى نخرد، در صورتى که مى‏بینیم او تا آخرین لحظه عمر و تا روزى که مانندبرادر خود معتز کشته شد، بر مسند خلافت تکیه زده بود. تاریخ از این زمامداران زیاد دیده و بسیار بعید است که این نوع کارها انگیزه الهى داشته باشد. روشنترین گواه بر دنیاطلبى و طغیانگرى مهتدى این است که وى امام عسکرى را به زندان فرستاد و در دوران حکومت او تا شبى که کشته شد امام در زندان به سر مى‏برد و حتى تصمیم داشت امام را به قتل برساند. (12)

 

 

 

3 - معتمد

 

سومین خلیفه معاصر امام عسکرى - علیه السلام - معتمد عباسى است. چهار سال از دوران امامت حضرت عسکرى - علیه السلام - در دوران حکومت او سپرى شده است.

 

معتمد در سال 229 متولد شد و در سال 256 به وسیله ترکان به خلافت رسید و در سال 279 در گذشت.

 

اگر مورخان درباره مهتدى (پسر عموى معتمد) (13) مطالبى تمجیدآمیز نوشته و تا حدى او را ستوده‏اند، در مقابل، در بیان فساد اخلاق معتمد داد سخن داده‏اند و اتفاق نظر دارند که او شیفته عیاشى و خوشگذرانى بود و آنچه براى او مطرح نبود کار و گرفتاریهاى مردم بود. از این جهت مردم نیز از او روى گردان بودند و چشم امید به برادر او «موفق» (طلحه) دوخته بودند زیرا به علت آنکه او بشدت در فساد اخلاق و شهوات غوطه ور شده بود(14)، برادرش «موفق» زمام امور را به دست گرفته بود.

 

مورخان در باب اقتدار «موفق» در عصر معتمد مى‏نویسند: گرچه زمام خلافت بظاهر در دست «معتمد» بود، اما در واقع گرداننده خلافت «موفق» بود و براى معتمد از خلافت نامى بیش نبود. (15)

 

 

 

اوضاع سیاسى، اجتماعى عصر امام عسکرى (ع)

 

چنانکه دیدیم، خلفاى عباسى از هر گونه اِعمال فشار و محدودیت نسبت به امامان دریغ نمى‏کردند و این فشارها در عصر امام جواد و امام هادى و امام عسکرى در سامّرأ به اوج خود رسید. شدّت این فشارها به قدرى بود که سه پیشواى بزرگ شیعه که در مرکز حکومت آنها (سامّرأ) مى‏زیستند، با عمر کوتاهى جام شهادت نوشیدند: امام جواد در سن 25 سالگى، امام هادى در سن 41 سالگى و امام عسکرى در سن 28 سالگى که جمعاً 92 سال مى‏شود؛ و این حاکى از شدّت فشارها و صدمات رسیده بر آنها مى‏باشد. ولى در این میان، فشارها و محدودیتهاى زمان امام حسن عسکرى، به دو علّت، از دو پیشواى دیگر بیشتر بود:

 

1 - در زمان امام عسکرى - علیه السلام - شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و همه مردم مى‏دانستند که این گروه به خلفاى وقت معترض بوده و حکومت هیچ یک از عباسیان را مشروع و قانونى نمى‏داند، بلکه معتقد است امامت الهى در فرزندان على - علیه السلام - باقى است، و در آن زمان شخصیت ممتاز این خانواده امام حسن عسکرى - علیه السلام - بود. گواه قدرت شیعیان، اعتراف «عبید اùََ»، وزیر «معتمد» عباسى، به این موضوع است. توضیح اینکه پس از شهادت حضرت عسکرى، برادرش جعفر «کذّاب» نزد عبید الله رفت و گفت: منصب برادرم را به واگذار، من در برابر آن سالیانه بیست هزار دینار به تو مى‏دهم. وزیر به او پرخاش کرد و گفت: احمق! خلیفه آن قدر به روى کسانى که پدر و برادر تو را امام مى‏دانند، شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند، ولى نتوانست، و با تمام کوششهایى که کرد توفیقى به دست نیاورد، اینک اگر تو در نظر شیعیان امام باشى نیازى به خلیفه و غیر خلیفه ندارى واگر در نظر آنان چنین مقامى نداشته باشى، کوشش ما، در این راه کوچکترین فایده‏اى نخواهد داشت. (16)

 

2 - خاندان عباسى و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، مى‏دانستند مهدى موعود که تار و مار کننده کلیه حکومتهاى خود کامه است، از نسل حضرت عسکرى - علیه السلام - خواهد بود، به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگى او بودند تا بلکه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود کنند (همچون تلاش بیهوده فرعونیان براى نابودى موسى!) چنانکه در جریان شهادت امام توضیح خواهیم داد.

 

به دلائل یاد شده در بالا، فشار و اختناق در مورد پیشواى یازدهم فوق العاده شدید بود و از هر طرف او را تحت کنترل و نظارت داشتند. حکومت عباسى به قدرى از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعى امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهاى دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود.(17)(18)

 

دربار عباسى به قدرى وحشت داشت که به این مقدار کفایت نکرد، بلکه «معتز» امام را بازداشت و زندانى کرد (19) و حتى به «سعید حاجب» دستور داد امام را به سمت کوفه حرکت داده و در راه او را به قتل برساند، ولى پس از سه روز، ترکان، خودِ او را به هلاکت رساندند(20)/

 

پس از او «مهتدى» نیز امام را بازداشت و زندانى کرد و تصمیم به قتل حضرت داشت که خداوند مهلت نداد و ترکان بر ضدّ او شوریدند و وى را به قتل رساندند (21).

 

 

 

تدابیر امنیتى امام عسکرى (ع)

 

علاوه بر آنچه گفتیم، اسناد و شواهد دیگرى در دست است که از یک سو عمق شیطنت و وسعت نقشه‏هاى خائنانه دربار عباسى در مورد امام و یارانش را نشان مى‏دهد، و از سوى دیگر هشیارى و تدابیر امنیتى امام را بخوبى جلوه گر مى‏سازد که از آن جمله چند مورد یاد شده در زیر را مى‏تون نام برد:

 

1 - «ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى» (22) مى‏گوید: ما چند نفر در زندان بودیم که «امام عسکرى» و برادرش «جعفر» را وارد زندان کردند. براى عرض ادب و خدمت، به سوى حضرت شتافتیم و گرد ایشان جمع شدیم. در زندان، مردى «جمحى» (خ ل: عجمى) بود و ادعا مى‏کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وى شد و گفت: اگر در جمع شما فردى که از شما نیست نمى‏بود، مى‏گفتم کى آزاد مى‏شوید. آنگاه به مرد «جمحى» اشاره کرد که بیرون رود، و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست، از او بر حذر باشید، او گزارشى از آنچه گفته‏اید براى خلیفه تهیه کرده که هم اکنون در میان لباسهاى اوست. یکى از حاضران او تفتیش کرد و گزارش را که در لاى لباس پنهان کرده بود، کشف کرد، مطالب مهم و خطرناکى درباره ما نوشته بود.(23)

 

این حادثه نشان مى‏دهد که حتى در زندان هم براى کنترل امام و شیعیان، مأمور مخفى گماشته بودند.

 

2 - یکى از یاران امام بنام «احمد بن اسحاق» مى‏گوید: به حضور امام رسیدم و از او درخواست کردم که چیزى بنویسد و من خط او ببینم تا اگر نامه‏اى از او رسید، خطش را بشناسم (و دشمن نتواند بنام امام نامه جعل کند) امام فرمود: خط من، گاهى با قلم باریک و گاهى با قلم پهن است، اگر چنین تفاوتى مشاهده کردى نگران نباش...(24)

 

3 - یکى از یاران امام مى‏گوید: ما گروهى بودیم که وارد سامرّأ شدیم و مترصد روزى بودیم که امام از منزل خارج شود تا بتوانیم او را در کوچه و خیابان ببینیم. در این هنگام نامه‏اى به این مضمون از طرف امام به ما رسید: هیچ کدام بر من سلام نکنید، هیچ کس از شما به سوى من اشاره نکند، زیرا براى شما خطر جانى دارد! (25)

 

4 - «عبدالعزیز بلخى» مى‏گوید: روزى در خیابان منتهى به بازار گوسفند فروشها نشسته بودم. ناگهان امام حسن عسکرى را دیدم که به سوى دروازه شهر حرکت مى‏کرد. در دلم گفتم: خوب است فریاد کنم که: مردم! این حجت خدا است، او را بشناسید. ولى با خود گفتم در این صورت مرا مى‏کشند! امام وقتى به کنار من رسید و من به او نگریستم، انگشت سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره کرد که سکوت! من بسرعت پیش رفتم و بوسه بر پاهاى او زدم. فرمود: مواظب باش، اگر فاش کنى، هلاک مى‏شوى! شب آن روز به حضور امام رسیدم. فرمود: باید رازدارى کنید وگرنه کشته مى‏شوید، خود را به خطر نیندازید. (26)

 

5 - در زمان امام عسکرى - علیه السلام - شخصى از علویان به عزم کسب و کار از سامرّأ بیرون آمده و به سوى بلاد جبل (قسمتهاى کوهستانى غرب ایران تا همدان و قزوین) رفت. شخصى از دوستداران امام از مردم «حلوان» (پل ذهاب) به او برخورد کرد و پرسید:

 

- از کجا آمده‏اى؟

 

- از سامرّأ.

 

- آیا فلان محله و فلان کوچه را مى‏شناسى؟

 

- آرى.

 

- از حسن بن على خبرى دارى؟

 

- نه.

 

- براى چه به جبل آمده‏اى؟

 

- براى کسب و کار.

 

- من پنجاه دینار دارم، آن را بگیر و با هم به سامرّأ برویم و مرا به خانه حسن بن على (عسکرى) برسان. علوى پذیرفت و او را به خانه امام برد...(27)

 

این ماجرا بخوبى نشان مى‏دهد که به واسطه کنترل بسیار شدید حکومت، دسترسى به امام تا چه حدّ دشوار بوده است.

 

از طرف دیگر، مبلغى که مرد حلوانى - در برابر راهنمایى او به خانه حضرت - به شخص علوى پرداخت، نشانه اهمیّت دیدار با امام در آن روزگا است ،زیرا پنجاه دینار در آن زمان مبلغ قابل توجهى بوده است، چه، ارزش یک دینار در آن زمان را برخى از دانشمندان، معادل یک شتر دانسته‏اند (28)، بنابر این پنجاه دینار از نظر قدرت خرید در آن زمان، مثل این بوده است که کسى در زمان ما، قیمت پنجاه شتر را بپردازد!

 

 

 

ابعاد هفتگانه فعالیت امام عسکرى (ع)

 

امام عسکرى، با وجود همه این فشارها و کنترلها و مراقبتهاى بى وقفه حکومت عباسى، یک سلسله فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى و علمى در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامى انجام مى‏داد که مى‏توان آنها را بدین گونه خلاصه کرد:

 

1 - کوششهاى علمى در دفاع از آیین اسلام و ردّ اشکالها و شبهات مخالفان، و نیز تبیین اندیشه صحیح اسلامى،

 

2 - ایجاد شبکه ارتباطى با شیعیان مناطق مختلف از طریق نمایندگان و اعزام پیکها و ارسال پیامها،

 

3 - فعالیتهاى سرّى سیاسى بر رغم تمامى کنترلها و مراقبتهاى حکومت عباسى،

 

4 - حمایت و پشتیبانى مالى از شیعیان، بویژه یاران خاص خود،

 

5 - تقویت و توجیه سیاسى رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات،

 

6 - استفاده گسترده از آگاهى غیبى براى جلب منکران امامت و دلگرمى شیعیان،

 

7 - آماده سازى شیعیان براى دوران غیبت فرزند خود امام دوازدهم/

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۳/۱۰/۱۰
  • ۱۲۹ نمایش
  • کلب الرقیه

زندگانى امام عسکرى (ع)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی